۱۳۸۸ آبان ۳۰, شنبه

خوش شانس

از اونجایی که من خیلی بد شانسم وکلا لب دریام که میرم دریا خشک میشه ، تا پامو گذاشتم تو این دانشکده ... اینا اسلامی کردنشون گرفت .
البته اول خیلی هوشمندانه کلاس ها رو جدا کردن  و این ترم هم کلهم روز ها رو، به طوری که تقریبا 3 روز اول هفته خانوم ها و 3 روز دوم آقایون  که اگه بخوام بی انصافی نکنم تو سه روز دوم ما خانومها حضور فعال داریم  (چند تا کلاس مختلط تو این سه روز ِ که همه برش داشتیم)
اما بگم از اون سه روز ِ اول هفته(البته بیشتر شنبه و یکشنبه) که سلف و دانشکده  درست عین مدرسه دخترونه میشه (یا به نقل قول از برخی دوستا ن حموم زنونه)
هر طرف رو که نگاه میکنم یکی نشسته یک اینه رو به روش یک کیف پر لوازم ارایش زیر بغلش و 3 -4 رنگ رژبا درِ باز رو میز ِ و خانومها به شدت و حدّت مشغول خود آرایی ِ.
سمت دیگه تعداد دیگه ای مشغول ِ ور رفتن با گیس ها ی رنگ و وارنگشونن  وکلیپسا رو  مدام جا به جا میکنن تا از پشت سر موهای نازنینشون بیشتر شبیه میکروفن دیده شه.
بیشترم که دقیق بخوام بشم  اینجا اونجا تعداد زیادی سوهان های پولیش دار و بی پولیششون رو دارن با ظرافت تمام میکشن به ناخونای رنگیشون و بعد با لذت هر چه تمام تر میگیرنشون بالا و با افتخار بهشون نگاه میکنن.
دیگه حالم از هر چی وسائل خود ارایی و لهو و لعب ِ داره بد میشه .
پ.ن:فعلاناش خبر رسیده که مدیر گروهی که اینجوری گند زد به جو اون به اون مکان به اصطلاح اموزشی برکنار شده البته بعد بر کناری رییسش .حالا خدا میدونه این جدیدا قرار ِ چه فکری به حالمون کنن.

غرغرو نادم



دیدین میگن یک دیوونه سنگی میندازه توی چاه که صد تا عاقل نمیتونن درِش بیارن؟
حالا شده قضیه ی من !!!
٢ روز دیگه اولین سالگرد غرغروی قبلیه که  اون من دیوونه هه بیخود بیخود زد حذفش کرد و  درست از همون ثانیه اول عینهو همونی که هم من میدونم هم شما  پشیمون شد .
حالا  من ِ کمی عاقل ِ تصمیم گفت تو دورو بر تولد یک سالگیش دوباره به قالب غرغروش برگرده .
نتیجه اش هم فعلا شد این.